داستان واقعی پینوکیو
شهر کولودی، ایتالیا، در حدود 45 مایلی غرب فلورانس، در شیب پشت یک ویلای افسانه ای قرن هفدهمی قرار دارد. این باغ که به عنوان نوعی پارک تفریحی فانتزی برای خانواده گارزونی و میهمانان نجیب آنها ساخته شده است، دارای تراس، تخت گل، راه پله های بزرگ، فواره های آبپاش و مجسمه های مرمری عتیقه اطراف ویلای باروک است. در تونل زیر ویلا قدم بزنید و مسیر را به سمت بالای تپه دنبال کنید و خانه های سنگی کولودی از واقعیت بسیار متفاوتی صحبت می کنند. با بالا رفتن از خیابان اصلی سنگفرششده و پرشیب آن، به میدان کوچکی با سینکهای عمومی برای خشکشویی میرسید. این شهر قدیمیتر از ویلا است و احتمالاً در اصل بر روی تپه برای اهداف دفاع استراتژیک ساخته شده است. اینجا جایی است که مردم طبقه کارگر زندگی می کردند، کسانی که از ویلاها و باغ های اشراف مراقبت می کردند. سخت است که بدانیم این کارگران در حالی که پس از یک روز طولانی کار در ویلا از تپه بالا میرفتند، چه فکر میکردند. احتمالاً منصفانه است که بگوییم آنها خسته بودند.
در نیمه اول قرن نوزدهم، پسر جوانی به نام کارلو لورنزینی که اصالتاً اهل فلورانس بود، بخشهایی از دوران کودکی خود را در اینجا با اقوام خود گذراند و بعدها که نویسنده شد، کارلو کولودی را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرد. او مقالات سیاسی و طنز برای بزرگسالان نوشت و سپس در 50 سالگی توجه خود را به کودکان معطوف کرد. داستان یک عروسک اولین بار به صورت سریالی در سال 1881 در Giornale per i bambini، روزنامه کودکان ظاهر شد. پاراگراف آغازین آن برای تضعیف ایده سنتی یک افسانه و همچنین ارسال یک پیام سیاسی بود:
البته آن تکه چوب به پینوکیو تبدیل شد و این داستان به اولین اثر شناخته شده بین المللی ادبیات کودکان ایتالیا تبدیل شد. ماجراهای پینوکیو 18 بار برای فیلم اقتباس شده است، از جمله دو فیلم لایو اکشن با بازی روبرتو بنینی. دیزنی و نتفلیکس هر دو در حال تولید نسخه های جدید هستند. برای اکثر آمریکایی ها، پینوکیو مترادف با انیمیشن دیزنی محصول 1940 است که درباره عروسک چوبی است که هر بار که دروغ می گوید بینی تیزش رشد می کند. اما داستان اصلی ایتالیایی اساساً درباره دروغگویی نیست. بله، پینوکیو دروغ می گوید، اما این فقط بخشی از رفتار نادرست عمومی اوست. او خودخواه و غیرقابل اعتماد است او یک آدم حقه باز، یک دلقک، یک بچه است که، همانطور که امروز می گوییم، انتخاب های ضعیف زیادی انجام می دهد. لحظه ای که ژپتو او را از بلوک چوبی معجزه آسا کنده می کند، پینوکیو فرار می کند و از رفتن به خانه امتناع می کند. شیطنت های او منجر به دستگیری ژپتو بیچاره شد.
ماریا تروگلیو، استاد مطالعات ایتالیایی و زنان، جنسیت و جنسیت در ایالت پن و نویسنده ادبیات کودکان ایتالیایی و هویت ملی: دوران کودکی، میگوید: «هر بار که پینوکیو را به دانشجویان آمریکایی آموزش میدهم، حداقل دو واکنش دریافت میکنم. مالیخولیا، مدرنیته. اولین واکنش این است که “تعجب از تفاوت آن با نسخه دیزنی و اینکه آنها چقدر نسخه اصلی را ترجیح می دهند.” واکنش دوم از سوی دانشآموزانی است که کتاب را پیچیدهتر از آنچه انتظار داشتند، میدانند. این دانشآموزان خواهند گفت: «من واقعاً زیاد مطالعه نمیکنم، و معمولاً از کتابها لذت نمیبرم، اما واقعاً از پینوکیو لذت بردم.»
آنا کراچینا، یک مدرس دانشگاه در فلورانس، حدود 15 سال پیش زمانی که داشت کتاب را برای پسر خردسالش می خواند، از این روایت شگفت زده شد. کراچینا که در ایتالیا از پدر و مادری هنرمند آمریکایی متولد شد، میگوید: «نمیتوانستم باور کنم که متن چقدر غنی است. او به جان هوپر، روزنامهنگار بریتانیایی و نویسنده کتابی به نام ایتالیاییها در سال 2015 گفت که زمان ترجمه جدید انگلیسی فرا رسیده است. او موافقت کرد. هوپر می گوید: «زیبایی زبان، خلاقیت ادبی کولودی – او کارهایی را انجام می دهد که من هرگز ندیده ام هیچ نویسنده ای انجام دهد. ترجمه جدید آنها از ماجراهای پینوکیو که در سال 2021 منتشر شد، شامل یادداشتهای فراوان و مقدمهای است که پیچیدگیهای داستان را بررسی میکند.
در فیلم دیزنی، ژپتو سازنده اسباببازیها و ساعتهای فاخته است که در یک خانه نیمهچوبی اروپایی مبهم زندگی میکند. اما هیچ چیز عجیبی در مورد فقر ایتالیایی قرن نوزدهم در این کتاب وجود ندارد، که در آن ژپتو یک منبت کاری است. پینوکیو بیشتر داستان را پر از اضطراب یافتن چیزی برای خوردن می کند. در اولین روز زندگیاش، پس از دستگیری ژپتو، «گرسنگی بسیار واقعی را تجربه میکند که میتوان آن را با چاقو برید». وقتی ژپتو به خانه برمی گردد، سه گلابی را که برای صبحانه در نظر گرفته بود به عروسک گرسنه پیشنهاد می کند. پینوکیو فوراً درخواست میکند که پوست آنها کنده شوند، اما او در نهایت با هولانگاری پوستها و هستهها را میبلعد و این درس را میآموزد که «ما نباید در غذا خوردن خیلی بدخلق یا خوشطعم باشیم».
همچنین خطر خاصی برای خورده شدن در دنیایی که همه همیشه گرسنه هستند وجود دارد. پینوکیو به سختی از پرتاب شدن در آتش توسط عروسکباز گرسنهای به نام Fire-Eater که برای برشته کردن یک قوچ برای شامش به چوب نیاز دارد، فرار میکند. بعداً، پینوکیو را با آرد پوشانده و تقریباً در تابه همراه با مجموعه ای از ماهی سرخ می کنند. ماهیگیر مشتاقانه منتظر است تا این “ماهی عروسکی” جدید را امتحان کند. در قسمتی دیگر، او را تبدیل به الاغ می کنند و به دریا می اندازند تا غرق شود تا صاحبش از پوست او طبلی بسازد. اما ماهی های مفید “آن لایه خر” را می خورند و عروسک را دوباره آزاد می کنند. و در نهایت، او در واقع توسط یک کوسه بزرگ خورده می شود و ژپتو را که در اوایل داستان توسط کوسه بلعیده شده بود، نجات می دهد.
تبی که پینوکیو را به الاغ تبدیل میکند، مجازات او برای ترک مدرسه و فرار به Playland است. جیرجیرک سخنگو به او هشدار داده بود: «ای بیچاره مکنده! آیا نمی دانی که باید بزرگ شوی تا یک الاغ مطلق باشی و همه تو را احمق کنند؟» کراچینا و هوپر توضیح میدهند که «خر» در ایتالیایی کولودی معنایی دوگانه داشت. افرادی که مجبور بودند سخت کار کنند، الاغ نامیده می شدند. کودکانی که حاضر نشدند خود را در مدرسه استفاده کنند نیز همینطور بودند. آنها می نویسند: «پیام کولودی به کودکان، در زمانی که زندگی یک کارگر غیر ماهر با سختی های بی وقفه همراه بود، این بود که اگر در مدرسه اصرار داشتند که «خر» باشند، زندگی را به خطر می انداختند، و شاید هم می مردند. مرگ الاغ.»